فوتبال با طعم شکلات

فوتبال از دریچه نگاه بهلول

فوتبال با طعم شکلات

فوتبال از دریچه نگاه بهلول

گناه کبیره ایی به نام ویدئو!


با دیدن مطلب خانم معتمدی – وبلاگ در باره ی الی - یادی کردم از گذشته‌ها و دوران بچگی و جوانی و فیلم با "دستگاه"!! دیدن؛ همان ویدیوی خودمان افتادم .

---------

اینکه آن زمان‌ها یعنی اوایل دهه 60، زمان جنگ ، فیلم‌ها از این فیلم‌های کوچک بود و خود دستگاه که چیزی نزدیک به 400 کیلو وزن داشت – بتا مکس؟- و از آنجا که خیلی هم بزرگ وعریض و طویل بود، در هیچی که جا نمی‌شد، باید در جا رختخوابی! می‌پیچیدیم و مثلا پنهان می‌کردیم!!

 ----

بعد قیمت کرایه فیلمها از شبی 800 تا  1000 تومن (اگر ویدئو سونی بود 1000 می‌شد). بعد شب جمعه‌ها گرانتر هم می‌شد! به علت تعطیلی فرداش و اصل عرضه و تقاضا.

خود کسی هم که ویدیو کرایه می‌داد، کلا  از این خلافکارای محل! بود. یعنی کرایه دادن ویدیو ، چیزی در حد جابه‌جا کردن مواد مخدر بود!

 

اما قیافه یارو " فیلم بیار"!به حدی مکُش مرگ ما بود!که نگو. یعنی مثلا اگر نمی‌دانستی که طرف فیلم کرایه می‌ده، فکر می‌کردی استادپروازی دانشگاه فلان‌جاستبا کت و شلوار رنگی، ریش پرفسوری، عینک ریبون!! کیف سامسونت! یعنی نهایت باکلاسی! بعد فیلم هم که می‌خواستی کرایه کنی، با اینکه پول فیلم را خودت می‌دادی، اما اختیاری بابت انتخاب فیلم‌ها نداشتی!! خودش به صورت اشانتیون، فیلم به ما می‌چپوند. آن هم فیلمهای درجه 8 از جهت کیفیت و ... . فقط حیف از اون همه هنر که پای دوبله‌اش هدر شده بود. این خان اول 

-------

جنگ و جدال بعدی هم، یک دعوا و بحث و جر و منجر با خانواده بود و بعد، گشتن دنبال شناسنامه و مبالغی پول و بعد، جایی امن که بشه از آنجا هم دستگاه گرفت وهم فیلم. و بعد از همه این مراحل، آماده کردن ریش و سبیلی برای گروگذاشتن نزد صاحب فیلم و ویدئو که: والا به جان همه کائنات سر ساعت برمی‌گردونیم! ساعت هم از 8 شب شروع می‌شد تا 8 صبح!

--------

در کنار همه این مراحل و کش مکش‌ها، مرحله‌ی بعدی این بود که باید جایی مناسب برای فیلم دیدن پیدا می‌شد.حالا ما هم درگیر همین مسائل بودیم. همه مراحل از پیدا کردن دستگاه ومخفیانه به خانه رساندن و فیلم پیدا کردن و شناسنامه گرو گذاشتن و پیدا کردن یک ریش سفید و بزرگسال که بیاید و برای ما فیلم بگیرد و ... که این بزرگسال، اصولا پدر و مادرهای ما که نبودند طبیعتاً! اصولا از بین جماعت عمو و دایی که کم سن‌تر بودن و نزدیک‌تر به سن ما، این شخص انتخاب می‌شد.

--------

این مراحل را هم  می‌گذراندیم تا برسیم به "جا" یی که می‌خواهیم فیلم ببینیم!این «جا» اگر خانه‌ی ما بود که ابتدا باید فیلم از فیلتر اداره نظارت وارزشیابی وزارت ارشاد مادر محترم می‌گذشت. حضرتش که کلا شغل شریف معلمی ! داشتند و اند گیر بازار! و اگر جایی، خدای نکرده، روم به دیوار!، صحنه ی بوسه‌ای اگر بود، کلی نیشگون و ویشگون گرفته می‌شدیم که:

چشمم روشن! امروز این فیلمها رو می‌بینی لابد فردا هم می‌خوای سیگار بکشی و معتاد بشی! و نکن ! الان دهنت بو شیر میده و فردا ال و بل ما هم هاج و واج نگاه می‌کردیم و

نه والا! فقط می‌خوایم فیلم ببینیم!

 

اگر خانه‌ی خاله و دایی و اینا می‌افتاد باز اوضاع بهتر بود اما بنده خداخاله و زن‌دایی و ... کلافه می‌شدن بس که مجبور بودن برای ما جماعت پسرها و مردها که ولو و آویزان جلوی تلویزیون پهن شده‌اند و فیلم می‌بینند،تخمه و میوه و چای بیاورند.

-------

موقع فیلم دیدن هم که مصائب خودش را داشت. اولا که باید مراقب دستگاه وفیلم می‌بودی. کسی حق نداره نزدیک بشه. غیر از کسی که شناسنامه‌اش گروی یارو"فیلمی" است. از آن طرف باید این هد فیلم را پاک می‌کردی و کاغذی زیر هد می‌گذاشتی که پاکش کنه و از آن طرف باید دستگاه را خنک نگه می‌داشتی. ما هم برای خنک نگه داشتنش، پنکه‌ای می‌گذاشتیم کنار تلویزیون که بادی بزنه و خنک نگهش داره. حالا تصور کنید صدای قرررر و قررر پنکه وسط فیلم چه شود! برای فرار از این معضل، با بادبزنی چیزی، به صورت دستی!! دستگاه را خنک می‌کردیم. 

 

بعد ما جماعت، آنقدر دور از جانها!! الاغ بودیم، نمی‌دونستیم این دستگاه خودش فن داره و وظیفه خنک کردن به عهده خودش بوده!!!

------

از آن طرف فیلم‌ها! همه مرتبط با هم! جشنواره ی کوچک فیلم فجر! همه در یک ژانر! همه مفید

از اسپارتاکوس و جن‌گیر بگیر تا هفت دلاور و حسن کچل و سلطان قلب‌ها و شعله و سنگام و 12 مرد خشن -که تو تلویزیون عموم اینا 4 تاش تو دیوار و کمد نمایش داده میشد!- 

و شعله و مشعل و کمان و فرار بسوی پیروزی و ال سید و بن هور و !!

بعد فیلمهای زبان اصلی! مثلا هندی! زبان اصلی! ما هم یه عده جوان از همهجا بی‌خبر که یکی از بزرگترین دلایل و بهانه‌هامان برای فیلم دیدن این بود: تقویت زبان!

-----

این عموی "لر" ما هم که غالباً پا به پای ما می‌نشست و فیلم می‌دید دائم فحش و فضیحت به جان پسرش می‌کشید که

 

پدر سی ! ایسه چی یاد می ری ده ای فیلم یآ ؟ ی َ خو هندی یَه !

 

بعد از همه بدتر این بود که این پسر دایی ما، یهو می‌آمد وسط اتاق و شروع می‌کرد تعریف کردن فیلم و گفتن آخرش! البته در این حال خودش می‌دانست چه عاقبتی در انتظارشه!!

 

بعد موقع فیلم دیدن، اینطوری نبود که هرکسی سربه زیر بشینه فیلم نگاه کنه که! از اونجا که همه هزار بارفیلم‌ها رو دیده بودن و تا همه فیلم رو با دیالوگ‌هاش حفظ بودن، مثلا اگه فیلم اکشن بود و تیراندازی داشت، لحظه‌ی درگیری، همه 15 تا بیننده‌ی پسر، داشتن با دهن و دست و پا صدای تیر و ترکش و خمپاره درمی‌آورند و بلبشویی است در اتاق!!

------

بعد همان عموی " لر " ! ما، یک وقتی مثلا اگر با صدای فیلم حال نمی‌کرد یا کلا خوشش نمی‌آمد یا خوابش می‌گرفت، مجبورمان می‌کرد صدای تلویزیون را قطع کنیم و بی‌صدا فیلم ببینیم!

 ما هم فقط به عشق فیلم دیدن، بی‌صدا بودنش راهم تحمل می‌کردیم! و اینکه عمو جان گاهی که خواب به شدت غلبه می‌کرد به وجودش، یهو، بی‌خبر، دوشاخه تلویزیون و ویدئو را از برق می‌کشید ورااااحت می‌‌خوابید

 آن وسط، در آن تاریکی، بلند می‌شدیم و این وسط پای یکی وسط حلق دیگری، یا زانوی اون یکی وسط شکم این یکی، فرو می‌رفت 

وعمو جان بی هیچ مشکلی به خوابشون ادامه می‌دادن!!

حرف هم میزدی یا اعتراضی ؛ کمربند تسمه ایی اش نوازشت میداد حسابی!

--------

حالا بخش دیگه خود تلویزیون بود. اولاً که از اونجا که بیشتر تلویزیون‌ها سیاه و سفید بود، کسی که تلویزیون رنگی در خانه داشت، منت می‌گذاشت سرِ همه و می‌رفت مثلا از سر دیگر شهر، تلویزیون رنگی‌اش را می‌آورد تا به جای این تلویزیون کُمُدی سیاه و سفید بگذاریم! تلویزیون هم که خودش سنگین! باید با وانت حمل و نقل می‌شد! اونوقت این تلویزیون سیاه و سفید ما باید می رفت خونه ی اون بابا که "رنگی " داشت تا خانواده ی اونها لااقل از " اوشین" دیدن ؛ محروم نمانند یه موقع!

 اصلا این سه شاخه / سه راهی مشکی ها یادتونه؟ به اونی که خونش نزدیک بود میگفتی برو بیار از خونه تون که سیم رابط نمی رسه به پشت تلویزون یا سیم ویدیو.و کوتاهه و ال و بل. یارو عین گربه هه! خاک می ریخت رو فلانش! که کلاس بزاره و باج ازمون بگیره تا کدوم فیلم رو اول ببینیم!


از طرفی مثل حالا نبود که ریموتی دست کسی باشه و از اون دور صدایش را کم و زیاد کنه! یه پیچی بود کنار تلویزیون که باید اونو می‌پیچوندی و صداش بالا و پایین می‌رفت! بابت همین کار، دائم یکی باید اون وسط در تردد می‌بود اون وقت جالب بود امر و نهی صاحب تلویزیون و کسی که ویدیو را کرایه کرده بود همان شناسنامه گزار ! و لشگرکشی ها و نفر گیری هاشان و الخ!!

------

و اما .....اگر هم وسط فیلم، صحنه‌ای، چیزی، نه حالا چیز خاصی، نهایت یه بوسه!! اگر می‌بود، ماها بودیم که از همدیگه خجالت می‌کشیدیم! حالا اون وسط یکی لبخند می‌زد، یکی پقی می‌زد زیر خنده و ... . اصولا هم دخترها در این جمع فیلم دیدن‌ها نبودند. اگر  برای مثال !! می‌بودند، اگر به صحنه‌های عاشقانه‌ای می‌رسید، کسی که مثلا یکی از همین دخترها را دوست داشت، ازگوشه چشم نگاهی به این دختر می‌انداخت و در آن میانه صحنه‌ی رمانتیکی شکل می‌گرفت اما خیلی دوام نداشت و با یک صدای کلفت که: 

 

فلانی! وری رو یه چایی بیار! 

 

دختر و پسر از جو عشقولانه به بیرون پرتاب می‌شدن و رمانتیک‌ بازی تمام می‌شد.

-------

آخر فیلم‌ها هم که"  شو" داشت و ما هم که کلا محروم بودیم از دیدنشون و همیشه آرزو داشتیم ببینیم چیه این شو که می‌گن!!

------

بعد ما بچه مدرسه‌ای ها که صبح باید می‌رفتیم مدرسه، از ظهر شروع می‌کردیم به نقشه و انجام کارهای عجیب و غریب، که شب، موقع فیلم دیدن خوابمون نگیره! کارهایی مثل خوردن استامینوفن کدئین موقع بعداز ظهر  که بخوابیم و شب بیدار بمانیم، یا خوردن قهوه و آب به صورت زدن و ...

 

با این حال، صبح خواب مانده و با چشمانی سرخ، دیر که به مدرسه می‌رسیدیم، اولا که 80 تا ضربه خط‌ کش نوش جان می‌کردیم و بعد یک جاسوسی اون وسط پیدا می‌شد می‌رفت پیش ناظم یا معلم دینی که: آقا! این بهلول اینا ویدئو دارن!

 

اونوقت بود که ما باید تقاص خون همه کشته شدگان در راه وطن و آزادی را هم بپردازیم که چرا فیلم اونم با ویدیو! دیدیم!!

 

تمام 

 

صد شکر! و صد حیف ..........!

سلام

بعد از مدتها دوری و ویلانی! همچون یهودی سرگردان ! بلاخره مجالی شد که برگردیم سر خانه ی او ل و وبلاگ نویسی را از سر بگیرم.

ابتدا به ساکن از کلیه دوستان عزیز و دواکتر محترم الی الخصوص حضرات پژوهشی ادبیات عذر تقصیر و فلان و الخ که باز به فارسی حرف زدن و نوشتنم ایراد نگیرید!! ؛ عذر و تشکر! دارم ... ؟؟؟!!

غیبت طولانی ام را هم ببخشید .

 گرفتار درس و تحصیل و تمرینم در غربت فرنگ و پارادوکس شرق و غرب و کالچر و تکنولوژی و فلان ......و زندگی بخور و نمیر دانشجویی!

------------------------------

ای بابا بازم منو تو این موقعیت! قرار بدین ها!


خوب میرم سر اصل مطلب ..... 

صد شکر که آن رفت و صد حیف که این آمد !!!!!


کرش را می گویم و قطبی ایضا !

چرا شکر و حیف ؟


 آقا جان این آدم مربی خوب و موفقی ست با کارنامه ی ارزنده و مشخص.البته که در منچستر و رئال و پورتو و پرتغال کار کرده با فیگو و بقیه ی ستاره های برزیل اروپا ( پرتغال ) و ایضا کاش و مربی اصلی کریس رونالدو ..... و الی آخر، اما به شرط ها و شروطها!



خودتان نامها و مکانها و امکانات و شرایط را بسنجید با هم ! یک طرف اروپا / یک طرف ایران


من پیش داوری نمی کنم .البته که حضور کارلوس کرش حتی به عنوان مدرس هم ؛عالی ست برای فوتبال احساسی و بی در و پیکر ایران ، اما آرزو داشتم یک 7 میلیارد تومان ناقابل هم در کنار همین 6 و نیم ملیونی که برای سه سال به این جناب داده اند برای رفتن به جام 2014 ؛ همان را هم در این سه سال خرج تیم های امید می کردند و جوانان. آن وقت می دیدید ثمره اش را بعد از سه سال و نیم.


همینه که الان می رویم تا با دوتا تساوی ؛  الله بختکی - قرقیزستان!!! توجه بفرمایید که بارسلون نیستند ایشون! - را ببریم و جفتک بزنیم از شادی برای صعود!چرا نباید 6 تا تیم ملی جوانان و امید حرفه ایی هم در کنار تیم ملی داشته باشیم ؛ نه یه نصفه نیمه؟



دلتان را به این برد های باشگاهی در جام آسیا دل خوش نکنید!! البته که از ته دل خنک! می شوم تیم های عرب پر مدعا  را عین هلو! می بریم اما فوتبالی که سر هوار و ملا و کرار و عماد رضا ؛ در آن دعوا باشد بدرد لای جرز هم نمی خورد.

فوتبالی که فردوسی پورِ عوام فریب یه شق اعظم اش باشد و دولت بی در و پیکر و نظامیان جانبرکف مسئولینش،حالا حالا ها کار دارد که به استاندارد درجه ی 3 هم برسد.در ضمن فوتبال آسیا هم چنگی بدل نمی زند بجز ژاپن و کره ی جنوبی و استرالیا که آنها هم – به جان حسنی امام جمعه ی ارومیه قسم- خیلی خیلی روی تیم های پایه کار کرده اند تا بدین جا رسیده اند.


 

و اما دوباره کارلوس کرش یا کوئیرش یا کوروش یا هرچی!


ازش خوشم می آید. تمام  فاکتورهای لازم فوتبال را دارد و حرف بلد هم هست.

همین که فقط هدفش را فوکوس کرده، گفت : صعود به جام جهانی 2014 ؛ معلومه که تو این سیزده بدر! نرفته لیسبون با دخترخاله سبزه گره بزند! در این فاصله ی 3 ماهه با همه بخصوص فرگوسن و مورینیو مشورت کرده و عاقلانه تصمیم گرفته و البته که ایران و شرایط اون رو هم خوب می شناسد.

بزرگترین مشکل و شاید حسن کارش این است که تیمی را تحویل خواهد گرفت بی ستاره!!


منظورم این نیست که دیگر روی جواد و اندو و مسعود نمی شود حساب کرد؛ تمام شده اند. عقل این را می گوید ولی دلم جواد را قبول دارد و آندو را . مسعود از اولش هم برای ایران مهره ایی نبود . البته تاکتیک پذیر هم نیست و شرایط هم برایش جور نبود .......


دلیل نگرانی ها این است که متاسفانه مهره های جوان و امیدهای خوبی نداریم. و این بر می گردد به سیاست غلط سازمان و فدراسیون و کمیته ی ملی المپیک و دخالت این آدم صاحب دولت ! و بقیه چیزها که بهتر می دانید.


ای کاش کرش پیش از هر کاری ؛ "زباله های حاشیه ایی " ! را از دور و بر تیم ملی دور کند و چند تا استعداد ناب بی پارتی ! پیدا کند در ایران .

 

 

گفتگو با مهدی فنونی‌زاده ، هافبک نوستالژیک استقلال


می دونم دیگه خیلی دارم اینجا می تازم!! اما حقیقتا وقتی این رو خوندم دلم خواست شما هم بخوانید.(س-رشیدی)


گفتگو مهدی فنونی‌زاده ، هافبک نوستالژیک استقلال و تیم ملی



 
به پاک شدنم از اعتیاد افتخار می کنم
جام ستاره ها فرصت خوبی بود تا چهره های ویژه ای ببینیم.چهره هایی که همیشه حرفهایی برای گفتن دارند.حرفهایی از جنس روزهایی که فوتبال ایران در اوج قرار داشت.مهدی فنونی زاده که برای مربیگری قدیمی های استقلال به این جام آمده بود با چهره ای تکیده پاسخگوی چلچراغ شد. فنونی زاده را مگر می شود نشناخت و به یادنیاورد؟آرپی جی فوتبال ایران هنوز نتوانسته مانندی پیدا کند.مثل فنونی زاده هنوز هم پیدا نشده.این را همه می گویند. بازیکنی که از دوران جوانی فوتبالش را ازباشگاه استقلال جنوب تهران آغاز کرد و در تیم های راه‌آهن، نیروی زمینی ، دارایی ،  بانک تجارت ،  استقلال و پاس تهران توپ زد.ملی پوشی که محبوب علی پروین سرمربی وقت تیم ملی بود و از سال 1365 تا 1372 مرتب به تیم ملی دعوت می شد.البته او مربیگری را سال پیش در تیم پرسپولیس بجنورد تجربه کرد.مهدی فنونی‌زاده (زادهٔ ۱۳۴۱ در نازی‌آباد، تهران) به همراه تیم ملی ایران قهرمان بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن و به همراه تیم استقلال تهران قهرمان جام باشگاه‌های آسیا ۱۹۹۱ شد و در سال ۱۹۹۳ به عنوان سومین فوتبالیست برتر آسیا پس از کازویوشی میورا ژاپنی و فهد البیشی عربستانی انتخاب شد.آن روزها را هنوز به یاد داریم. اما کارشناسان دلیل شهرت او را بیشتر به دلیل زدن ۲ گل از فاصله بسیار دور به تیم ملی عربستان در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ می دانند.فنونی زاده در خانواده‌ای فوتبالی به دنیا آمده بود که ۴ برادر دیگرش هم فوتبالیست بودند. مرتضی فنونی‌زاده برادر بزرگتر او همبازی مهدی در تیم ملی بود و از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ مهدی در تیم استقلال و مرتضی در تیم رقیب یعنی پرسپولیس تهران بازی‌های حساسی را رودرروی یکدیگر برگزار می‌کردند که برای همه جالب بود.مهمتر از هر چیز این است که مهدی فنونی زاده از اینکه بگوید اعتیاد داشته اصلا ناراحت نیست.خودش می گوید سال گذشته در یکی از کمپ‌های انجمن معتادان گمنام پاک شده است.اما اعتیاد کلا فرم چهره و صحبت کردنش را تغییر داده است.گفتگوی مهدی فنونی زاده در آخرین شماره چلچراغ چاپ شده است که مناسب دیدیم خوانندگان فوتبال مدیا هم آن را بخوانند.گفتگوی فوتبال مدیا را با  آرپی جی هفت فوتبال ایران ، از دست ندهید...
مهدی فنونی زاده برای ما معنای دیگری دارد.بگذارید با شما راحت باشیم.شما برای ما یک حالت نوستالژیکی دارید،نه اینکه فکر کنید می خواهیم غلو کنیم یا در شما ذوب شویم.کلا نه من بلکه همه ، با شنیدن  نام شما ، یاد آر پی جی می افتیم.بر عکسش هم صادق است...
اگر خاطره می خواهید تا صبح برایتان خاطره تعریف می  کنم. اما حالا وقت این کارها نیست.ولی یک ماجرای جالب برایتان می گویم.دختر کوچک من می  خواست برایم یک فایل بلوتوث کند، گفت اسم بلوتوثت چیه؟ گفتم مهدی فنونی  زاده. گفت پس چرا اینجا نوشته RPG7؟ اسم بلوتوثم را عوض کرده بود.مثل اینکه خودش هم عوض کرده بود.
(خنده دسته جمعی)
*چرا مثل شما دیگر در فوتبال ما نیامد؟ با همه درخشش کریم باقری تازه می گویند کریم باقری سایه  ای از شماست.
(می خندد)بابا بی خیال.من در فوتبال ایران ضعیف بودم. سلطان فوتبال ایران-سیروس قایقران- کنار من بازی می  کرد.من چی بودم؟کی بودم؟
*نه این حرف را نزنید ، اما کلا شما و دهه شصتی ها و اوایل دهه هفتادی ها فرق می کنند.اما سوال ما این است.چرا فوتبالیست های  دهه شصت و اوایل دهه هفتاد جنس شان فرق می  کرد؟
همه چیز ما فرق می کرد.شما تیم های پایه آن  سال ها را هم شما ببینید از تیم های پایه الان بهتر هستند. آن سال ها ارزش بیشتری می  گذاشتند، تلاش بیشتری می  کردند. الان فقط دنبال پول هستند.پایه ها هم همین است.الان امکانات خوب است.دوره ما اگر برای پایه ها اینطوری و با این کیفیت سرمایه گذاری می شد، قهرمان جهان می شدیم...اما الان همه پول می خواهند.
این پول بی حساب و کتاب ، پدر فوتبال ایران را درآورده...
پول که بد نیست.اما راه خرج کردنش را نمی دانند.من به شما می گویم دوست دارند به یک نحوی پایشان در تیم باز شود، حالا اگر چیزی هم یاد گرفتند چه بهتر. اما همه چیز پول شده و دلال بازی. فوتبال ما شده مثل بنگاه های خرید و فروش ماشین.آن روزها در دهه 60 تا یک ماشین جدید می  آمد روی هوا می زدندش. فوتبال هم مثل آنها شده، فوتبالیست های خوب بیرون می  مانند و بازیکنان به درد نخور و شکم گنده بواسطه دلال بازی و آشنا بازی، بازی می  کنند.این مسایل پدر فوتبال را درآورده.
*زمانی که شما بازیکن استقلال تهران بودید تیم  جوانان استقلال هم تیم خوبی بود.
بله، آتیلا حجازی،دو برادر کوچک خودم، فرشاد فلاحت  زاده و خیلی های دیگر همه در جوانان استقلال بازی می  کردند. خود من هم آنجا بازی می کردم.من خودم واقع بین هستم.ما دهه شصتی ها کلا واقع بین هستیم.روزهایی فوتبال بازی می کردیم که مملکت درگیر جنگ بود.پولی نبود.ما برای عشق بازی می کردیم.سرمای هوای تهران در زمستانهای دهه 60 و 70 با الان هم فرق کرده است.سرما کمتر شده، همه چیز گرم ونرم شده ، به فوتبالیستها هم بیشتر از ما خوش می گذرد.من که بخیل نیستم اما این را هم در نظر دارم که الان هم فوتبال خوب شده، سرعت بازی نسبت به زمان ما بالا رفته رفته ولی به نظر من کیفیت فوتبال پایین  تر آمده. خلاقیت ها را از بازیکنان گرفته  اند. شما نگاه کنید علی کریمی چند سال است که بازی می  کند . مثل او هنوز نیامده است. کجا هستند مثل علی کریمی ها؟درست است که در زمان ما فوتبال کندتر بود ولی هر نفر برای خودش یک تیم بود.دلها هم به هم نزدیک بود.فوتبال هنوز با پول کثیف نشده بود.نه اینکه بگویم آن زمان خیلی پاک بود اما با پول کثییف نشده بود.اما وقتی پول بیاید آن هم به قول شما بی در و پیکر ، آن وقت فوتبال به این روز می افتد.با پول می شود خیلی چیزها را عوض کرد.این یک جمله سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی نیست.اما به هر ترتیب فوتبال ایران در دهه 60 کلا ژانر دیگری بود.
اما دهه شصت بازیکنان تاکتیک پذیرتر بودند،در 2-4-4 قدیمی (قبل از اینکه 2-5-3دوباره باب شود) دو دفاع آخر خیلی خوب با هم بازی می  کردند، اما امروز در فوتبال مدرن 2-4-4 را که با فاصله بازی می  کنند، در فوتبال ما جواب نمی  دهد. هنوز قلعه  نویی با 2-5-3 قهرمان می  شود...
بگذارید با فکت صحبت کنیم.مسابقات مقدماتی جام جهانی 94 که ما با عمان، سوریه و تایوان همگروه بودیم، علی پروین 6 ماه روزی دو نوبت صبح و عصر ما را 2-5-3 تمرین داد. بقدری تمرین کردیم که علی پروین می  گفت در خواب هم باید همدیگر را پیدا کنید. در بازی اول مقابل عمان در استادیوم آزادی در 3 دقیقه اول عمان 5 موقعیت تک به تک به دست آورد. علی پروین با همان حالت های منحصر بفردش ....
که غیر قابل چاپ هم هستند...(خنده دسته جمعی)

آره، علی پروین گفت برو 2-4-4 خودمون. بعد از 6 ماه تمرین کردن ما در 5 دقیقه سیستم مان را تغییر دادیم. می بینید؟6 ماه تمرین کرده بودیم.شما باید به نفراتتان نگاه کنید. فرض کنید شما در یک اداره دو حسابدار دارید ولی دربان ندارید، چکار می  کنید؟ یکی از آنها را برای دربانی می  گذارید؟ نه شما باید یکی از حسابدار ها را اخراج کنید و یک دربان استخدام کنید.  الان به این چیزها فکر نمی  کنند هافبک ها و دفاع های گوش با دومتر قد بدرد نمی  خورد. قد بلند برای وسط زمین است، برای کنار زمین باید از بازیکنان کوتاه قامت استفاده کنید. الان اگر بازیکنان تاکتیک پذیر نیستند، دلیل اصلی  اش این است که در جای خودشان بازی نمی  کنند.نمی دانم اما فکر کنم در فوتبال کلاسیک این کارها جواب می داد.الان هم جواب می دهد.بروید بازی های تیم های بزرگ را نگاه کنید...ما که خوب بازی نمی کردیم...
*شما خوب بودید، اما سوال اصلی این است که آیا می توانستید تاکتیک پذیرتر باشید...؟
چرا ، ولی مربیان آن موقع مثل الان دانش  مربی‌گری  نداشتند، همه تجربی بودند. علی پروین که علم مربی‌گری نداشت، تجربی بود، در دقیقه 5 بازی فهمید که باید تغییر تاکتیک دهد، ولی الان مربی ضعف بازیکن و تاکتیکش را می  بیند ولی تعویض نمی  کند چون می  خواهد بگوید حرف من درست است.مثلا فوتبال مدرن است دیگر. اما الان وضعیت فوتبال ما چطور است؟
*خب به استقلال برسیم.تیم محبوب شما...
استقلال عشق ابدی من است...(کمی مکث می کند) هنوز هم موهای تنم با شنیدن نام استقلال سیخ می شود.ما روزهایی برای استقلال بازی می کردیم که ماهها پول نمی گرفتیم.هواداران آن روزها هم مثل الان نبودند.حداقل در طبقه اول هم می آمدند روی سکوی سیمانی می نشستند.طرفداری هم راحت نبود.سر وجانمان را برای استقلال می دادیم.در ان سرمای زمستان آتش روشن می کردند.دلمان روی همان آتش کباب می شد...
خب این همان ژانر دهه 60 و اوایل دهه 70 است که نوستالژیک شده ، خب استقلال این فصل را چطور می  بینید؟
استقلال خوب مهره نگرفت برای این فصل، امیر حسین صادقی یکی از بهترین دفاع  وسط های ایران بود، ببینید با او چه  کرده  اند که یک بغل پا نمی  تواند بزند. همه این مسائل جنبه روحی روانی دارد.
*به نظر شما پرویز مظلومی برای مربیگری استقلال دیر انتخاب نشد؟ آن زمان که در اوج بود به استقلال نیامد...
سیاست باشگاه خوب نبود، نفرات خوب آورده  اند ولی زمان خوبی نیاوردند. آقای پورحیدری خاک این تیم را خورده  اند. ایشان  را می خواهند بیاورند، خیلی خوب است، اما دوماه زودتر بیاورند. قبل از این که بازی های فصل قبل تمام شود باید انتخابش کنید، باید چند تا بازی در استادیوم باشد تا نفراتش را انتخاب کند.نه الان که کار از کار گذشته است...
*شما فوتبال ایران را سوای ناپاکی هایش آن‌قدر حرفه ایی می  بینید که بازیکنانی که برای استقلال بازی می  کنند به خاطر وسوسه  های  یک مربی تیم را ترک کنند و همه محبوبیتشان را از دست دهند؟
نه این طور نیست. ما عقب افتاده ایم، من خودم را می  گویم. در اروپا فرضا یک بازیکن می  رود با آرسنال قرارداد 15 ماهه می بندد. می  روند قرارداد را ثبت می  کنند، مثل بیمه ماشین، مشخص است فلان تاریخ قرارداد تمام می  شود. آنجا قرارداد که تمام می  شود به بازیکن می  گویند می  خواهی بمان، می  خواهی برو تیمی که دشمن ماست. اما در ایران این‌گونه نیست، سال 70 علی پروین من را برای پرسپولیس می  خواست، علی پروین به خود من گفت که من دنبال ناصر محمدخانی نفرستادم ولی دنبال تو فرستادم چون می  دانم با تو می   توانیم چهار، پنج فصل قهرمان شویم ولی من نرفتم چون فرهنگش جا نیفتاده بود یه مقداری اش هم بخاطر مرتضی بود. البته از برخوردهای مردم می  ترسیدم. می  ترسیدم که در خیابان من را ببینند و فحش ناموس بدهند خب من یا مجبورم کتم را دربیاورم دعوا کنم با یارو، یا بی  غیرتی کنم.فرهنگش هنوز جا نیفتاده...
*سخت نبود شما در استقلال بودید و مرتضی در پرسپولیس؟
نه، ما در جمع های خانوادگی در مورد تنها چیزی که صحبت نمی  کنیم، فوتبال است. مرتضی هر جا باشد، خنده هم آنجاست.آن روزها هم این حرفها بود اما همیشه من اینطور جواب می دادم.
بالاخره شما هم زوج بودید.مثل شاهین و شاهرخ.راستی می دانید که شاهرخ و شاهین بیانی الان هشت سال است که باهم قهرند؟
هشت سال نیست، آخرین باز سه ماه پیش به تیپ و تار هم زدند. شاهرخ الان وضعش خوب نیست ولی شاهین وضعش خوب است. درست برعکس زمان بازیگری. آن زمان شاهرخ وضعش خوب بود و شاهین وضعش خراب. نه اینکه کلاه هم را ورداشته باشند.شاهرخ یک مقدار دست و دل باز بود همه پول هایش ا خرج کرد ولی شاهین جمع کرد.مسایلی هم بینشان اتفاق افتاد که خوب نیست بگویم.
*ما شنیده ایم خانم شاهرخ هم فوت کرده است؟
نه آلمانه!
*مثل اینکه فوت کرده...
نه من شنیدم زنش ول کرد رفت، یک بار هم آمد ایران ولی دوباره برگشت. سال 90 که در پکن قهرمان شدیم زن شاهرخ قهر کرد رفت آلمان.دلیلش را نپرسید.
 چرا؟
خب چون من می گویم. آن روزها ، شب و روز زنگ می زد آلمان .بعد هم همه اش آهنگ صبحت بخیر عزیزم را می گذاشت، زنش اینجا بود قدرش را نمی دانست. زنش که برگشت ایران ولی دوباره باهم دعوا کردند و زنش بی خبر دخترش را برداشت برد و شاهرخ با شهاب پسرش ماند. که شهاب هم چند وقت پیش که کار خدمتش درست شد و رفت آلمان.نشنیده ام که زن شاهرخ فوت شده باشد.یعنی اگر خدای نکرده این اتفاق می افتاد من یکی می فهمیدم.من و شاهرخ و شاهین و مرحوم سیروس رفیق های گرمابه و گلستان بودیم...
*امیر قلعه  نویی این فصل خیلی به استقلال نزدیک شد و قرار بود مربی استقلال شود تا این‌که از سوی سپاهان با  با یک پیشنهاد مالی خوب مواجه شد و به سپاهان رفت.در استقلال سابقه داشته مربی استقلالی که به یک تیم دیگر می رود چهار بازیکن استقلال را به تیم خودش ببرد.آن هم یکی مثل خسرو حیدری؟
نه، امیر به پولش احتیاجی نداشت. امیر قلعه  نویی را می  خواستند ریشه  اش را از جای دیگری بزنند که اوهم زرنگی کرد و به سپاهان رفت.
اما اگر الان سرمربی استقلال بود شاید وضعیت خیلی فرق می کرد.خب اگر به پولش احتیاج نداشت از استقلال کدام قلعه برای ژنرالی قلعه نویی بهتر؟
نه به مربی مربوط نیست، ببینید من در استقلال ماندم و به پرسپولیس نرفتم ولی الان مستاجر هستم،  کسی هست که بگوید بیا این یک ماه کرایه خانه  ات؟ ولی خیانت هم نکردم به استقلال و  در این تیم ماندم.اینها را یادتان باشد.هوادار تا روزی که در چمن هستید دوستتات دارند.اصلا افکار عمومی هم همینطور.این بحث ها را باز نکنید.دل شما هم پر می شود...
*این که بازیکنان دهه شصت اکثرا اعتیاد داشتند را قبول دارید؟ (...) می  گفت که ما مصرف می  کردیم که در بازی که زمین که می  خوردیم درد نکشیم...
اصلا این‌طوری نیست. آسیب پذیرترین قشر هنرمندان و ورزشکارها هستند. شما اگر با هنرمندان ارتباط داشته باشید می  بینید که آنها 80درصد از فوتبالیست ها بدترند به پول و پله هم که میرسند دیگه بدتر. زمان ما وقتی فوتبالیست و هنرمند کارشان را کنار می  گذاشتند اوج آسیب پذیریشان است، اوقات بی‌کاری اشان زیاد است، پول هم که زیاد دارند.
بهرحال شما این شهامت را داشتید که بگویید مصرف می  کردید.اما خیلی ها شهامتش را ندارند...
بله من شهامت اش را داشتم ، از جورج بست که بزرگ‌تر نیستیم...
ولی خیلی ها حاضر نیستند بگویند که من مصرف می کردم.
می دانید چرا؟ چون آنها می خواهند دوباره معتاد شوند...دوباره می خواهند بروند سراغش...
*الان دیگه کاملا پاک شدید؟
پاک که نمی  شویم. من هنوزم که هنوز است در جلسه  ها حاضر می  شوم می گ ویم من مهدی هستم یک معتاد، مهدی معتاد!نمی  گویم معتاد بودم. اما به پاک شدنم از اعتیاد افتخار می کنم.
ما که آن چیزی که می  بینیم، فوتبال و استقلال و تیم ملی و خاطرات شماست که از ذهنمان پاک نمی  شود.
شما لطف دارید...مصاحبه را که چاپ کردید به ما هم بدهید

اندر باب نقش گوشه ای از ایوان فوتبال خودمان!


سلام.

این منم!! س.رشیدی!

به دلیل پاره  ای مسائل، و عدم دسترسی بهلول خان به اینترنت خانگی به مدت کوتاه، و از انجا که مدت زیادی بود اینجا به روز نشده بود، بی اجازه ی !! صاحب خونه، تصمیم گرفتم اینجا رو یه آب و جاروی حسابی بزنم و به روزی کنم تا به امید خدا، زودتر بهلول خان برگرده و ما درباره لیگ ایران از ایشون بشنویم.


حالا من که صاحب نظر نیستم.

اما درباره فوتبال ایران یه نظر کوتاهی ارائه می دم و مشق می کنم تا استاد بیان و مشقای مارو خط بزنن!!





من امسال رغبتی به دیدن بازیهای لیگ ایران ندارم. خودم فکر می کنم یکی از دلایلش دیدن بازیهای عالی و سطح بالای جام جهانی بوده که ناخودآگاه سطح توقع آدم رو از دیدن فوتبال بالا می بره. اما حواشی فوتبال ایران در عین وفور!! و در عین خنده دار بودن، گریه دارند.

اینکه مثلا وقتی کسی از فهرست تیم ملی خط می خوره، شروع به فرافکنی می کنه و از آنجا که فکر می کنه سند منگوله دار تیم ملی به نام ایشان خورده و حالا حالاها باید در تیم باشن، شروع به تهدید می کنه که: بعله! من افشاگری خواهم کرد!

متاسفانه این سیستم : «من افشا می کنم» که چند سالی هم هست در کشورمون به وفــــــــور در تمام زمینه ها می بینیم، خیلی مضحک و خنده دار و در عین حال تاسف آوره. چون شاید در حال حاضر یکی از بهترین حربه ها برای هرکسی است.

از طرف دیگه تیمهای باشگاهی! تیم فلان شهرستان قشون کشی می کنه و هوادار به تهران گسیل می کنه و بعد از باخت، چنان بلوا و شورشی راه می اندازند که..

از طرف دیگه فلان تیم، بعد از تساوی، شروع به ایراد گرفتن از داور می کنه که بعله! داور جام جهانی رفته اشتباه کرده و ال و بل!

کاش کاش کاش به جای این همه حواشی، کمی به کیفیت بازیها توجه می شد!

متاسفانه به نظر می رسه بیشتر همه به دنبال ظواهر و حواشی هستند تا اصل ورزش فوتبال!

جالبتر اینکه یکی از افراد رده بالا نظر داده و به قولی دستور داده که تیم ملی باید!! در جام ملتها قهرمان بشه وگرنه ال و بل!!

خدا آخر و عاقبت همه ی ما رو به خیر کنه!
آمیـــــــــــــــــن!!


خدا بهلول خان رو هم زودتر برگردونه!
آمین دوم رو بلندتر بگو!


***

ببخشید که پا در کفش استاد کردم باز دوباره!


***

راستی!

قالب وبلاگ در دست تعمیر است.


یک مشت

مقدمه : 

هر چی فکر میکنم و با خودم کلنجار می روم ، نمی تونم هیچ چیزی از فوتبال ایران بنویسم که یه سرش نخوره به "سیاست" ی که این روزها عین " دیانت " مون نیست و همه ازش سرگیجه ! گرفته ایم!

فقط در مورد هفته ی اول لیگ ایران بنا به به فرموده ی حضرت سمیه خاتون و گل روی داش مهدی! و اینکه الی خان ! هم علاقه ی ویژه ایی دارند به تحلیل فوتبال ؛ عرض شود هنوز تیم ها"جا"نیافتاده  اند ( مگه آش !! اند؟) یعنی بدن بازیکنان از فشار طاقت فرسایی بدنسازی رها نشده است تا به اوج آمادگی برسند و طبیعی هم هست.

به همین دلیل خیلی از بازیها جذاب نبود - بغیر از استقلال شهرداری تبریز/ نفت آبادان شاهین بوشهر -که اون هم به دلیل انگیزه دو تیم میهمان بود. یکی تازه وارد و دیگری پرطرفدار و همیشه مدعی قهرمانی که باید اول کار با صلابت می آمد. اونهم با این خرید های خوب و گران قیمت در فاز حمله البته.

توجه:

این "نبود مدافعین خوب و دروازه بان شش دانگ" در ایران، دیگه نهادینه شده برای خودش! بماند تا سر یک بزنگاه یک افشاگری ایی بکنیم جانانه

" در مورد تراکتور- پرسپولیس حرفی ندارم 

 راستش اینهمه فحش **** " !! خدا کنه جریمه ها را کاهش ندهند و نبخشد به مبارکی ماه رمضان!"

********************

شخصاً از این مایکل بالاک خوشم نمی یاد. کلاً آدم نژادپرست و پر مدعی و مغروری ست اما جالبه که چه آتشی در آلمان برپا کرده سر کاپیتانیش !!!

اینجا را بخوانید :

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=109075

بنظرتون به کدوم بازیکن می اومد از " اوناش"!!!! باشه؟

من که می گم خود لوآکیم لو!! خداییش بهش نمی خورد؟

***********

پ . ن :

راستی یتش این مورد منکراتی آلمانها به وفور! در فوتبال ایران وجود داشته و هست! نپرسید لطفاً که آدم خجالت می کشد از بیان آن.